سید امیر عباس موسویسید امیر عباس موسوی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

سیدامیر عباس ، هدیه ای از آسمان

تولد مامان

امیر عباس قشنگم امروز خیلی زود از خواب بیدار شدی انگار فهمیده بودی مامان می خواد کمی درس بخونه.بازم موفق شدی که نذاری مامان درس بخونه... باهم صبحونه خوردیم مامان برای امروز شما غذا درست کردم ولی در تدارک غذای خودم و بابایی بودم که بابا اومد من و شما برای ناهار به رستوران دعوت کرد خوشحال شدم حتما تو هم خوشحال شدی !!!!!! من و بابایی و شما روز تولد مامان ناهار رو بیرون خوردیم و مامان هم از غذا درست کردن راحت شده بودم. به مامان خوش گذشت .امروز رو فراموش نمی کنم. تازه میتونم حس کنم مامانم چتد سال پیش تو همچین روزی چه حسی داشت و چقدر سختی کشید .دلم می خواست به مامانم نزدیک بودم دستش را می بوسیدم ولی حیف...... مامانم خیلی دوست ...
10 بهمن 1391

عجب صبری خدا دارد....

عجب صبری خدا دارد! اگر من جای او بودم. همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان ، جهانرا با همه زیبایی و زشتی ، بروی یکدیگر ،ویرانه میکردم. عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه ی صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم ، بر لب پیمانه میکردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که میدیدم یکی عریان و لرزان ، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین زمین و آسمانرا واژگون ، مستانه میکردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . نه طاعت می پذیرفتم ، نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده ، پاره پاره در کف زاهد نمایان ، سبحۀ، صد دانه میکرد...
8 بهمن 1391

دندون چهارم امیر عباس

سلام نازنین مامان.خسته نباشی . مروارید کوچولوی چهارمت هم در اومد مبارکت باشه عزیزم.حالا دو تا دندون بالا داری و دو تا هم پایین.راستی داری پنجمی هم در می یاری !!!!!!!!! امیر عباسم خیلی زود بزرگ شدی .باورم نمی شه که داره یک سال ازاومدنت می گذره .خیلی شیرین کاری می کنی.دلم می خواست از همه شیرین کاری هات عکس یا فیلم یادگاری بگیرم ولی در آن واحد سخته.مثلا بهت می گم بعبعی می گه و تو می گی بع بع و یا اینکه وقتی می گم هاپ هاپ تو از خنده ریسه می ری .امروز من و بابایی رو مجبور کردی که واست هی هاپ هاپ کنیم.خیلی ناز خداحافظی می کنی .وقتی بهت می گم این کارو نکن واسم دست تکون می دی تا من منصرف بشم از منع کردنت خلاصه خیلی ناز و شیرین شدی .راستی کلک خ...
8 بهمن 1391

درد دل مادر با پسر

سلام پسر نازم .ببخش که مامان تاخیر داشتم .چند روزی حالم خوب نبود و چند روزی هم رفتیم شمال دسترسی به نت نداشتم.خیلی اتفاقات افتاده که برات نگفتم اینکه الان می گی بابا .و یا اینکه دستت رو به علامت خداحافظی تکون می دی و یا مهمتر از این که دندون سومت هم دراومد اونم بالا.داری دندون چهارم هم در می یاری.دیشب اصلا خوب نخوابیدی و هی گریه می کردی و ساکت نمی شدی ساعت 3 صبح باهات بازی می کردم تا اروم شی.تازه دیروز از شمال برگشتیم و همه مخصوصا خود ناز نازیت خیلی خسته بودی الان که دارم می نویسم خوابیدی.راستی 10 دی سالگرد ازدواج من و بابایی بود.ششمین سالگرد.الان می ریم تو هفت سال. با اومدن تو زندگی قشنگ تر شده عزیزم. امیر عباس جونم راستی از مبینا م...
15 دی 1391

جلوگیری از سرماخوردگی کودکان

    والدین معمولا تمایل دارند هر كاری كه می‌توانند انجام دهند تا علائم سرماخوردگی در كودكشان بهبود یابد اما پزشكان داروهای سرماخوردگی و ضدسرفه را هرگز برای خردسالان زیر 4 سال توصیه نمی‌كنند.   به گزارش سلامت نیوز ،آكادمی پزشكان خانواده در آمریكا چندین جایگزین مناسب را برای بهبود علائم سرماخوردگی در این گروه سنی ارائه كرده‌اند كه باید به جای دارو استفاده شوند.   - كودك خود را به استراحت زیاد تشویق كنید.   - مایعات زیاد به كودك خود بدهید.   - برای درمان گرفتگی بینی از قطره‌های محلول آب نمك برای كودك استفاده كنید.   - به هنگام شب در اتاق ك...
5 دی 1391

لالایی کودکانه

لالالالا گل لاله ببین مامانی خوشحاله میخونه سوره ی قرآن میخونه هی دعا مامان لالالالا گل پیچک بخواب ای کودک کوچک همه می گن میاد آقا امام مهربون ما لالالالا لالایی میشه دنیای ما عالی پر لبخند و خوشحالی گل ریحون و نعنایی لالالالا گل شبنم به یاد مکه و زمزم لالالالا گل آلو به یاد ضامن آهو همیشه باشی با وضو                    گنجشک لالا، سنجاب لالا آمد دوباره مهتاب بالا لالالا لایی لا لالایی لا لا لالایی... لالالا لایی لا لالایی لا لا لالایی... گلدون خوابید مثل همیشه قورباغه ساک...
5 دی 1391

حرف زدن امیر عباس

امیر عباسم ، دیروز مامان رو خیلی خوشحال کردی.یه دفعه گفتی ما ما ، ماما . فبلا صدا هایی از خودت در می آوردی مثل ببببب و یا مممممم و خخخخخخخخ ولی به این واضحی نبود .دیروز مامان داشتم با تلفن صحبت می کردم و شما هم تو روروئکت بازی می کردی و اومدی روبروم و گفتی ما ما خیلی ذوق زده شدم.همش می خواستم ببینم وقتی صحبت می کنی صدات چه جوریه.بابایی می گفت که اول می گی بابا ولی اول گفتی ماما.جلوی بابایی چند دفعه ببببب گقتی تا دل بابایی رو بدست بیاری.فکر کنم چند روز دیگه با با هم بگی. پسرم خوشحالم به خاطر داشتنت.هر روز یه چیز جدید داری و اسه خوشحال کردن مامانی. خیلی بزرگ شدی.زود گذشت انگار تازه به دنیا اومدی .چیزی نمونده یک سال...
3 دی 1391

شب یلدا

عزیزم امشب شب یلداست.شب یلدا طولانی ترین شب سال است.همه دور هم جمع می شن و انار،آجیل ،لبو و کلی چیز می خورن از همه مهم تر هندونه هم می خورن.امسال شب یلدا ما سه نفریم پارسال تو دلم بودی ولی امسال تو بغلم.خوشحالم از بودت. امیدوارم شب یلداهای زیادی با هم باشیم.   به صد یلدا الهی زنده باشی                               انار و سیب و انگور خورده باشی اگر یلدای دیگر من نباشم                   &nbs...
1 دی 1391